روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران
تا از دلم بشویی غم های روزگاران
تـو روح سبـز گـلزار گل شـاداب بـی خار
مـرا ز پـا فـکـنده شکستن های بسیار
تــو یـاس نـو دمیـده مـن گـلبرگ تـکیده
روزی آیــی کـنــارم که عشق زدل رمیده
تـو را نـادیـدن مـا غـم نـباشد که در خیلت به از ما کم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی ولیکن چون تو در عالم نباشد
روزی تــو خـواهـی آمـد از سـوی مـهـربـانـی
امّــا ز مـن نـبـیـنـی دیـگر بـه جای نـشانـی
عباس
شنبه 8 بهمن 1384 ساعت 16:33